نگاهی عمیق به آینده ای نه چندان دور که در آن بشر در حال یادگیری سازگاری با محیط مصنوعی خود است. این تکامل انسان ها را فراتر از حالت طبیعی خود و به سمت دگردیسی سوق می دهد که ساختار بیولوژیکی آنها را تغییر می دهد و ...
«جان پترسون» همراه با «اریک» و دختر خواندهشان در بخش جنوبی ایالت کالیفرنیا زندگی میکنند. هنگامی که پدر پا به سن گذاشته وی یعنی «ویلیس» به دنبال مکان مناسبی برای گذراندن دوران بازنشستگیاش میگردد، دنیای آنها با یکدیگر تلاقی میکنند و...
«بن» به همراه خانوادهاش در جنگل زندگی میکند. آنها هر روز ورزش میکنند، برای تامین غذای خود به شکار میروند و نحوهی دفاع در برابر خطرات را تمرین میکنند. در کنار اینها، از مطالعه هم غافل نمیشوند و علاوه بر مطالب علمی، از آخرین اتفاقات روز دنیا نیز باخبر هستند. همسر بن(لزلی) که از بیماری رنج میبرد، خودکشی میکند و «بن» به همراه بچههایش تصمیم میگیرند، خود را به مراسم «لزلی» برسانند و به وصیت او عمل کنند.
یک فیلم هیجان انگیز به کارگردانی "حسین امینی"، حول محور یک کلاهبردار، زنش و یک غریبه، که پس از آنکه پای یکی از آنها به مرگ یک کارآگاه خصوصی باز میشود از آتن (یونان) فرار میکنند...
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته و پرداخته شده است و داستان آن در زمان جنگ جهانی اول اتفاق می افتد و نگاهی دارد به رابطه تیره میان «کارل گوستاو یونگ» و «زیگموند فروید» و مناقشه ای که میان آن دو وجود دارد.
یک مرد به همراه پسرش، به تنهایی از میان سرزمین های سوخته آمریکا عبور می کنند، در حالی که هیچ چیز بجز خاکستر در باد، حرکت نمی کند. هوا بقدری سرد است که بر سنگ ها شکاف می اندازد. آن ها به دنبال مکانی گرم تر در سرزمین های جنوبی می گردند، در حالی که مطمئن نیستند چه چیزی در آنجا انتظارشان را می کشد...
دو دوست توسط مردم شهری کوچک بعنوان کلانتر استخدام می شوند، تا با یک گله دار ثروتمند که آرامش مردم را بهم زده، مقابله کنند. اما کار آنها با رسیدن یک بیوه زن، پیچیده تر میشود.
در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت میکند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت میکند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانوادهاست گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمیشناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین میبرد و پلههای ترقی را طی می کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمیداند.
اسپانیا، قرن 17 میلادی. دیگو آلاتریست ( ویگو مورتنسن )، سرباز شجاع و قهرمان، برای پادشاهش مبارزه می کند. بهترین دوست او، بالبوئا در یک دام می افتد، و در حالی که چیزی به پایان عمرش نمانده، پسر بچه اش را به دیگو می سپارد...
«تام استال» (ویگو مورتنسن) شهروندی نمونه، پدری ایده آل و شوهری محبوب است. او به همراه پسرش «جک»، دخترش «سارا» و همسرش «ایدی» (ماریا بلو) زندگی آرامی را درمیلبروک ایندیانا می گذرانند. اما وقتی دو تبهکار خشن به قصد سرقت از غذاخوری وی دست به سلاح می برند، او ناچار به مقابله با آنها برمی خیزد و پس از گرفتن اسلحه یکی از آنها به زندگی دو تبهکار خاتمه می دهد. تام با هیاهوی رسانه ها درباره این ماجرا یک شبه تبدیل به قهرمانی محلی می شود. اما پیدا شدن سرو کله تبهکاری به نام «فاگرتی» (اد هریس) آرامش تام استال را به هم می زند. فاگرتی اصرار دارد که نام او در واقع «جویی کیوساک» است و در گذشته آدم کشی حرفه ای بوده و از وی می خواهد تا همراهش به فیلادلفیا، جایی که به آن تعلق دارد، برود …
«فرانک ت. هاپکینز» (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با «عزیز» (الکسی - مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران «شیخ ریاض» (شریف)، عربی ثروتمند است. «شیخ» صحبت قابلیت های «هاپکینز» را شنیده و مایل است که او در «اقیانوس آتش» - مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند - شرکت کند...
«گوئن کامینگز» (بولاک)، روزنامه نویس نیویورکی که به نوش خواری علاقه ی خاصی دارد، در مراسم عروسی خواهرش (پرکینز)، مست می کند و ابتدا کیک عروسی را سرنگون می کند و بعد تر لیموزین بزرگ عروس و داماد را می دزدد. دادگاه نیز حکم می دهد که باید بیست و هشت روز را در یک مرکز بازپروری معتادان بگذارند...
«ماریون کرین» (هیچ)، منشی یک آژانس معاملاتی، از محل کار خود چهارصد هزار دلار می دزدد و به امید یک زندگی رؤیایی با محبوبش «سام لومیس» (مورتنسن)، به سمت کالیفرنیا می گریزد. اما در راه، اسر توفانی سخت می شود و در متلی اقامت می کند که صاحب آن، «نورمن بیتس» (وون) است...
«امیلی برادفورد» (پالترو)، همسر تاجر موفقی به نام «استیون تیلر» (داگلاس)، با هنرمندی به نام «دیوید شاه» (مورتنسن) رابطه برقرار کرده است. «استیون» که از رابطه ی آن دو آگاه است درباره ی گذشته ی «دیوید» تحقیق و از آپارتمان او پنهانی دیدن می کند و به «دیوید» می گوید از سابقه ی خلافکاری اش مطلع است، و سپس به او پیشنهاد می کند در مقابل پانصد هزار دلار «امیلی» را بکشد.
یک خانم سناتور با تلاش زیاد موفق میشود یک زن را در تمرینات نیروی دریایی ارتش ثبت نام کند، در حالی که هیچ کس انتظار ندارد او از امتحانات پیش رویش سربلند بیرون آید...
سه دزد در حالی که دارند از یک صحنه ی جرم فرار می کنند، خود را در در محاصره ی پلیس در یک بار نیو اورلان می بینند و اینکه نه تنها پلیس به دنبال آنهاست، بلکه مردم هم دنبال آنها هستند...
"کووالسکی" که سابقاً رنجر ارتش بوده و در مسابقات اتوموبیل رانی شرکت میکرده، برای رسیدن به همسرش که در آستانه به دنیا اوردن فرزندشان است، با تمام سرعت در جاده ها مشغول راندن است در حالیکه نیروی پلیس در صدد متوقف کردن اوست...
«ایزابل آرچر»(کیدمن)، زن جوان امریکایی، پس از مرگ والدینش برای ملاقات با بستگان به انگلستان می رود. پس از این فاجعه او هیچ پولی در بساط ندارد اما ملاحتش مردان شایسته ای را به او جلب می کند....
فرشته ای به زمین می آید تا روحی که می تواند به جنگی بی انتها در بهشت پایان دهد را بدست بیاورد.تنها یک کشیش سابق و دختری کوچک می توانند او را متوقف کنند...
بیل تصمیم میگیرد که آخر هفته را درون قایق مادر ناتنی اش در باهاماس سپری کند، اما بیل و همسرش تنها کسانی که دعوت شده اند نیستند و به جای سپری کردن ایام آسایش، زندگی بیل و همسرش دستخوش تغییرات میشوند.
پس از درگیری نظامی روسیه درچچن، فرماندهی پایگاه های موشک های اتمی این کشور به فرمانده ای دارای تمایلات ملی افراطی واگذار می شود. به «ناخدا رمزی»، فرمانده ی زیردریایی اتمی امریکایی «USS آلاباما» دستور داده می شود که عازم منطقه شود اما تا زمان دریافت دستورات جدید از مرکز فرماندهی، از هر اقدامی خوداری کند. در آن جا، یک زیردریایی ناشناس اژدری به سوی «USS آلاباما» شلیک می کند. «رمزی» نیز تصمیم به مقابله می گیرد...
«کارلیتو»، دلال مواد مخدر، به سی سال زندان محکوم می شود، اما با تلاش وکیلش، «دیو»، پس از پنج سال آزاد می شود و تصمیم می گیرد سراغ کارهای خلاف نرود. اما دیو که با یکی از موکلانش، یک مافیایی به نام «تالیالوچی» درگیری پیدا کرده، پای «کارلیتو» را به میان می کشد…
پلیس لندن با گروهی از جوانان مجرم خلافکار به مشکل بر می خورد. رهبر آنان یک آمریکایی است که در تبدیل جوانان به گانگسترهای بی رحم تخصص دارد.از این رو پلیس لندن از یک فرد متخصص آمریکایی به نام جان هریس کمک میگیرد که …
داستان حوالی سال 1950 رخ می دهد و درباره پسری جوانی است که سعی دارد به زندگی روستایی خودش را عادت دهد و خیالاتش را به واقعیت تبدیل کند. زمانی که پدرش داستان "خون آشامها" را برایش تعریف میکند، او در می یابد که یک زن بیوه در آن منطقه خون آشام است و...
یک زوج جوان در یکی از ایستگاه های گاز شهر توسط مردی مرموز که شاتگان به دست دارد، تهدید می شوند. آنها مسیری متروکه را که به سمت تگزاس می رود، انتخاب می کنند تا بلکه کسی به کمک آنها بیاید، اما در میانه راه با قبیله ای آدم خوار مواجه می شوند...
در دست شویی ایستگاه قطار، یک پسر بچه ی ایمیش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل یک مأمور پلیس می شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسیدگی پرونده، از طریق او می فهمد که قاتل ها مأموران پلیس بوده اند و در درگیری با آنان زخمی می شود. حالا «جان» برای حفظ جان پسر و مادرش، «ریچل» (مگیلیس)، آنان را به روستایشان در پنسیلوانیا می برد...