“لیلا” در آغاز ازدواج سرشار از عشق متوجه میشود که هرگز صاحب فرزندی نخواهد شد. همسرش “رضا” به این قضیه اهمیتی نمی دهد و اعتقاد دارد زندگی آنها بدون بچه هم زیباست. مادر رضا، که زنی خودرأی است و چهار دختر و تنها همین یک پسر را دارد، ” لیلا” را وادار میکند تا به ازدواج مجدد و رضا تن در دهد. «لیلا» در بحران احساس گناه به خاطر نازا بودنش باید حضور زن دیگری را در حریم زندگی عاشقانهٔ خود تحمل کند. داستان فیلم درگیری زنی است با واقعیتی دردناک و در عین حال روزمره و تکرار شدنی.
بی توجهی و سهل انگاری پدر و مادر شیرین هشت ساله، واقعه ای را برای او رقم می زند که زخمش سالها بر روح او باقی می ماند و همه زندگی اش را تحت الشعاع خود قرارمی دهد. آنچه این زخم را عمیق تر می کند و واقعه را به فاجعه ختم می سازد، این است که دخترک هیچکس را نمی یابد تا دردش را با او در میان بگذارد. شیرین دو بار تا آستانه ی ازدواج پیش می رود اما ازدواجش به هم می خورد. او در سومین تجربه اش دچار بحران می شود و…
شوهر زنی اعدام میشود و این زن در نگهداری دختر معلول خود، مشکلات بسیار زیادی را مشاهده میکند. از طرف دیگر ، خانواده شوهرش اصرار دارند که او با برادر شوهر خود ازدواج کند و در کنار آنها بماند. در همین حال ، خانواده مرد اعدام شده متوجه می شوند که حکم اعدام به اشتباه اجرا شده و مقصر اصلی کسی است که در دادگاه علیه مرد اعدام شده، شهادت داده است. ماجرا پیچیدهتر میشود تا اینکه ....
سه روز پس از زلزله خرداد ۱۳۶۹ در استان گیلان، پدر و پسری از تهران به منطقه زلزله زده و به جستجوی بابک و احمد احمدپور بازیگران فیلم "خانه دوست کجاست؟" میروند. به دلیل راه بندان مجبور میشوند راههای فرعی مختلفی را برای رسیدن به روستای کوکر، محل زندگی پسربچهها طی کنند...
حسین سبزیان، بهدلیل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانوادهٔ آهنخواه بهعنوان مخملباف معرفی میكند و به بهانهٔ ساختن فیلم به خانهٔ آنها راه مییابد. آنها گاهی صحنههای فیلم را، كه باید ساخته شود، تمرین هم میكنند...
راز جهانبخش کرامت فاش میشود؟ این راز خواب چیستا، ماهرو، گودرز، بهرام، جهانگیر و سرگرد پوشیاس را آشفته خواهد کرد. جهانبخش برای اثبات بی گناهیش و بازگشت آرامش سفربلندی را آغاز می کند؛ سفری که پایانش زندگی بسیاری از آنها را تغییر می دهد…
اکرم و آذر دو خواهری که در مورد ناپدید شدن برادرشان با گفتن به همه که او به آلمان گریخته دروغ می گویند. با گذشت زمان این "دروغ" زندگی خودشان را می گیرد و همه را به مکان های تاریک و مرموزی سوق می دهد.
اوضاع مالی خانواده چندان مناسب نیست. پدر بیمار شده و سخت می تواند خرجی خانواده را بدهد. در این بین علی کفش خواهرش زهرا را که در کفاشی محل، برای تعمیر برده شده بود، در میان راه گم می کند. حال تنها راهی که به فکر این خواهر و برادر می رسد، این است که به نوبت از کفش کتانی علی استفاده کنند. صبح ها برای رفتن مدرسه زهرا و عصر ها هم نوبت رفتن علی به مدرسه ولی …
کارآگاهی خصوصی به نام حسن دینامیت (رضا بیک ایمانوردی) و وردستش (حسن رضائی) به وسیلهٔ دختری باخبر میشوند که هرمز (اصغر سمسارزاده)، دوست حسن، به اتهام قتل در زندان است و باید برای آزادی او قاتل اصلی را شناسائی کند...
دختر جوانی بنام آنیک نیاز شدید به پیوند قلب دارد. او به همراه پزشکش به بیمارستانی میروند که پسر جوانی بنام امیر که در شب ازدواجش طی نزاعی دچار مرگ مغزی شده را به آنجا آوردهاند. از آنجا که خانواده امیر وی را زنده میپندارند تلاشهای دکتر برای راضی کردن آنها به پیوند به نتیجه نمیرسد. همزمان پدر دختری بنام معصومه که او نیز به قلب نیاز دارد ولی مانند آنیک وضعیتش حاد نیست سعی میکند با پرداخت پول به خانواده امیر آنها را راضی کند که او نیز موفق نمیشود و …
سرنوشت افسانه ای دختری به نام ناردانه است که در کودکی سروش ازدواجش را با یک مرد مرده می شنود و برای گریز از این سرنوشت خوف انگیز، ناخواسته گام در راهی دشوار می گذارد و . .